English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7598 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extramural U خارج از حصار شهر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
out of bounds U خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
fold U حصار
folded U حصار
folds U حصار
enclosure U حصار
enclosures U حصار
binds U حصار
bind U حصار
barrier U حصار
hedges U حصار
hedged U حصار
barriers U حصار
hedge U حصار
barracoon U حصار
fenceless U بی حصار
entanglements U حصار
kraal U حصار
within U در حصار
haw U حصار
crush barrier U حصار
enceinte U حصار
kraals U حصار
wall U حصار
walls U حصار
entanglement U حصار
hawed U حصار
hawing U حصار
fence U حصار
fences U حصار
haws U حصار
fencing U محجر حصار
inclose U چهاردیواری حصار
backstop U حصار سیمی
mason U حصار کشیدن
masons U حصار کشیدن
Cat U حصار مرتفع
brick up U حصار کشیدن
hags U مه سفید حصار
hag U مه سفید حصار
sieges U محاصره حصار
siege U محاصره حصار
ring wall or ring fence U حصار گرد
churchyard U حصار کلیسا
a breach in the fence U سوراخی در حصار
churchyards U حصار کلیسا
stockade U حصار بندی
hedge U پرچین حصار
fort U حصار قلعه
cramp U محدودکننده حصار
cramps U محدودکننده حصار
hedged U پرچین حصار
stockades U حصار بندی
hedges U پرچین حصار
hooked medallion U ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
batten fence U حصار با میله چوبی
paddocks U در حصار قراردادن غوک
crash barrier U حصار کنار جاده
palest U حصار دفاعی دفاع
enclosure U چینه کشی حصار
paler U حصار دفاعی دفاع
wall U حصار دار کردن
walls U حصار دار کردن
backstop U حصار انتهای زمین
inclosure U چهار دیواری حصار
pale U حصار دفاعی دفاع
paddock U در حصار قراردادن غوک
paling U حصار کشی نرده
enclosures U چینه کشی حصار
garrison U محصور کردن حصار کشیدن
garrisons U محصور کردن حصار کشیدن
burg U حصار یانرده اطراف خانه یاشهر
encloses U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
enclose U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
batting cage U حصار توری برای تمرین بیس بال
enclosing U به پیوست فرستادن حصار یا چینه کشیدن دور
paddocks U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
paddock U میدان تمرین اسب دوانی واتومبیلهای کورسی حصار
fence [around / between something] U حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
per U خارج از
out- U خارج
externally U از خارج
out U خارج
outed U خارج
externals U خارج
forth of U خارج از
non-combatants U خارج از صف
outside U خارج
out-of- U خارج از
non combatant U خارج از صف
outsides U در خارج
out [of] <adv.> U خارج [از]
outsides U خارج
non-combatant U خارج از صف
outside U در خارج
outwith [Scotish E] <adv.> U خارج [از]
off side U خارج از خط
abroad U خارج
aroint U خارج شو
out of U خارج از
off U خارج از
out of tune U خارج
external U خارج
outside [of] <adv.> U خارج [از]
derails U از خط خارج کردن
derails U از خط خارج شدن
extramundane U خارج دنیایی
foreign market U بازار خارج
fescennine U خارج ازاخلاق
extravascular U خارج رگی
derail U از خط خارج شدن
extrauterine U خارج رحمی
extraterritorial U خارج الارضی
outboard bearing U یاتاقان خارج
derailing U از خط خارج کردن
torts U خارج از قرارداد
not to the point U خارج از موضوع
out of question U خارج از موضوع
eccentrics U خارج از مرکز
off center U خارج از مرکز
out of action U خارج ازنبرد
outbye U خارج از دور از
out of door U خارج ازمنزل
derailed U از خط خارج شدن
derailed U از خط خارج کردن
derailing U از خط خارج شدن
out of proportion U خارج از اندازه
tort U خارج از قرارداد
eccentric U خارج از مرکز
out of turn U خارج از نوبت
out of line U خارج از خط جبهه
out of phase U خارج از فاز
derail U از خط خارج کردن
expulse U خارج کردن
anieoro U از داخل به خارج
outdoors U خارج از منزل
begone U خارج شو عزیمت کن
beside the mark U خارج ازموضوع
beside the question U خارج از موضوع
abaxile U خارج از مرکز
blow out U به خارج دمیدن
overseas U خارج ازکشور
outbound U خارج ازمحدوده
outbound U مربوط به خارج
nonsense U خارج از منطق
off key خارج از مایه
off duty U خارج از خدمت
abroad خارج از کشور
off duty U خارج از نگهبانی
out-of- U در خارج بواسطه
out of U در خارج بواسطه
acentric U خارج از مرکز
without U بطرف خارج
extra spectral U خارج طیفی
ejects U خارج کردن
ejecting U خارج کردن
ejected U خارج کردن
eject U خارج کردن
extracellular U خارج سلولی
extragalactic U خارج کهکشانی
extramarital U خارج ازدواجی
extra regular U خارج ازقاعده
extra professional U خارج حرفهای
extra cosmical U خارج ازعالم
bring out U خارج کردن
cross country U خارج از جاده
double out U 081 خارج
egress U خارج شدن
emissive U خارج شونده
popping U خارج شدن
endarch U متشکل در خارج
exterritorial U خارج الملکتی
extramarital U خارج از زناشویی
out U خارج از حدود
out U خارج بیرون
neither here nor there U خارج ازموضوع
extra-marital U خارج از زناشویی
off season U خارج از فصل
The train ran off the rails. U قطار از خط خارج شد
To fall out. U از صف خارج شدن
inaccessible U خارج از دسترس
out of doors U خارج ازمنزل
out- U خارج بیرون
out- U خارج از حدود
quotients U خارج قسمت
quotient U خارج قسمت
outed U خارج از حدود
outed U خارج بیرون
discharges U خارج کردن
discharge U خارج کردن
from outside U از خارج [از شهر]
from out of town U از خارج [از شهر]
extraction U خارج کردن
ungracious U خارج از نزاکت
exits U خارج شدن
exit U خارج شدن
emigration U مهاجرت به خارج
away U دوراز خارج
outsides U به سمت خارج
outside U به سمت خارج
inaccessible <adj.> U خارج از دسترس
Recent search history Forum search
2off-season
2purchase off the registry
2purchase off the registry
1recreationist
0عشق تنها چیزی هست که اگر واقعی شو بدست بیاری
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com